تقدم جمهوریت بر اسلامیت
برخی فکر می کنند که اساس مشکلات کشور مسئله مدیریت است در حالیکه ما برترین نخبگان مدیریتی را در کشور داریم خداوند به این مملکت تفضل کرده و همه منابع را از منابع مادی و انسانی چیزی کم نگذاشته است. اما اساس مشکلات کشور در تفکر التقاطی است زیرا هنوز دوران گذار از غرب تمام نشده و عده ای سعی دارند همیشه در مقابل غرب حرفی برای گفتن داشته باشند لذا قران را به دلخواه مکاتب غربی تفسیر می کنند روایات را و حتی اصول و مبانی فکر و فرهنگی و اقتصادی و مدیریت. متاسفانه کسانی که با التقاط مبارزه کردند خود به روش سخیف تری با آن در امیخته اند. مثلا اولین گروهی که التقاط انها روشن شد گروه مجاهدین خلق بود. امام خمینی در این خصوص می فرماید در نجف که بودم یک عده جوان دانشگاهی آمدند که نهج البلاغه را از بر بودند! قران را با تفسیر برای من می گفتند! ولی از من خواستند تا اجازه دهم قیام مسلحانه بکنند! و من دیدم آنها با این ادعا ها اسلام را نابود خواهند کرد.بعد از انقلاب اسلامی با ترور شهید مطهری گروه فرقان بعنوان گروه التقاطی معرفی شد. در گذشته هم التقاط را به دومعنی تفسیر کرده بودند یکی مارکسیسم اسلامی یا کمونیست های مسلمان بودند که زیربنای فکری انها کمون اولیه بود و آیات را با آن تفسیر می کردند. لذا گروهی آمدند تا اینها را اصلاح کنند! متاسفانه این گروه به دامن التقاط لیبرالی افتادند یعنی از پایگاه غربی با التقاط شرقی مبارزه کردند نمونه آن دکتر عبدالکریم سروش بود که از پایگاه استاد صهیونیست خود بنام پوپر با مارکسیت یهودی(صهیونیست) مبارزه می کرد. یا حین روحانی که در مناظرات با منافقین در تلویزیون مجبور بود بجای آیات قرانی از زبان حقوقدانان فرانسوی و انگلیسی با آنان محاجه کند. این گروه بسیار پیچیده تر عمل می کردند زیرا باور داشتند که قران را فهمیده اند ولی ان را در مباحث مناظره ای قابل استفاده نمی دیدند. متاسفانه باید گفت اولین آنها دکتر شریعتی بود و بعد استادمطهری و شهید بهشتی! چرا که هدف انها پیروزی بر کمونیزم بود. نه پیروزی حوزه و اندیشه شیعه. شریعتی روحانیت را تخطئه می کرد مطهری مداحی را ناسالم می دانست و شهید بهشتی مالکیت فردی در اقتصاد را زیر سوال می برد. و همین ها گروهی شدند که انقلاب اسلامی را به انحراف کشیدند زیرا شعار اساسی مردم از زمان نواب صفوی تشکیل حکومت اسلامی بود. ولی انها امامخمینی را مجبور یا قانع کردند که شعار حکومت اسلامی را به شعار جمهوری اسلامی تغییر دهند. و امام خمینی هم فرمود جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد. این شعار در دروان گذار بسیار بجا بود زیرا میتوانست جوابی به اعتراضات شرق گرایان و غرب گرایان باشد که اسلام به رای مردم اهمیت می دهد. ولی تقدم جمهوریت بر اسلامیت کم کم مضرات خود را نشان داد. زیرا که مردم روستا و شهر ها برای انتخابات پای صندوقهای رای رفتند کسی را نمی شناختند و باید به شعار های انها گوش می دادند و انتخاب می کردند. و آنها مردم را تحقیر می کردند و امکانات را نادیده میگرفتند ومحروم می دانستند تا بتوانند خود را مطرح و قهرمان نجات شوند. تا جاییکه رییس جمهور هم کل مردم را تحقیر می کرد و گرانی وتورم و بدبختی را برای مردم ترسیم می کرد تا بتواند خودش کشور را نجات دهد. در این 42سال که 12بار انتخابات ریاست جمهوری و چهل بار اتنخابات عمئمی برگزار شده همیشه از گرانی و تورم و بدبختی صحبت شده مثل الان که کل عملکرد روحانی را نادیده گرفته و می گویند باعث گرانی شده است. گرانی و تورم همیشه بوده حتی در زمان شاه وقتی به مجلس گزارش می داد تورم کمتر از 40درصد نبوده است